شب های بارون زده

ساخت وبلاگ
طبق معمول دانشگاه بازی دراوردهبازم زوج فرد کردنبازم دوتا کتاب اصلیمو نمیدهامروز رفتیم پیش رعیس دانشگاه  که بنظر موافق میومد رفتیم هماهنگی کلاس بکل رد کرد هیچی دیگهگف تا زمان حذف و اضافه میدیم اگه نفرات زیاد باشن تا اسفند باید صبرکرد........ شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 109 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

کل روزو تو خونم اخه اینم شد استراحتلعنتی اسپیکر رایانه خرابه.....از 16امم کلا کلاسا شروع میشع دیگه خسته شدم هنوز ذهنم خسته اسنه مسافرتی نه گردشی نه هیچیخسته کنننده اس همه چی......امروزم ک ناراحت شدم بابت درسایی ک اراعه نمیشنانگار میخوان بزور مجبور کنن 8 ترمه تموم کنیم.....از پیام نور خسته شدم شوخی که نیس 4 ساله عمرتو همچین جایی بگزرونی هیچ اعتماد بنفس ندارم دیگه نمیدونم چی میشهانید ارزو هدف هستن اره باید دوید ارهاما چیزی که چشمامو باز میکنم میبینم یه خونه نچسب دلگیر هیچ کاری نیس جز دانشجویی. هیچی بهیچیمث این میمونه ادم گرسنه  رو بفرستی دومیدانی..........روزمرگی شدم سرپا شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 108 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

تقریبا دیگه مطمعنم یه ترس شدیدی نسبت به ازدواج دارم

یه نگرانی عمیق

یه عدم اعتماد

و 50درصدش برمیگرده به انتخابایی که کردم

انتخاب کردم صادق باشم انتخاب کردم ظلم نکنم 

بد نباشم واینطوری خیلی وقتا ترسو تری

شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 93 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

برا بار اوله دارم با لپ تاپ مینویسم به صفحه کیبوردش عادت ندارم ولی خوبه........معمولا وب هایی که میخوونمو نظر نمیذارم مث سایر فضای مجازیا بی نامم اما یه وبی هس به اسم نیمه شب نوشت اونو  که میخونم راغبم به پستای قبلش سری بزنم و حتمنم نظر بزارم اما خب نظرات پست بسته ان بهرحال نمیشه........روز بدی داشتم سرداد بازم بود جدی گاها میپرسم از خودم چرا اینقدر سردرد؟؟ شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

مامان جان این هفته بازنشسته میشه البته زود تراز موعدبرام این 2سالی که معاون بود هم سخت بود هم خوباشپزی که اونهمه بنظرم سخخت و بد بودو یاد گرفتمطبق معمول مسعولیت بیشتری داشتم برادر جان رو میبردم مدرسه ااش کارای خونه غذا و بدو بدو از دانشگاه اومدنایی که گاها واقعا ازار دهنده بود.............همه سختی ها و حتی راحتیا  تموم میشن امااااااا وقتی  که تاثیرشونو گذاشتن شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 109 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

حالم خوب نیست نمیدونم باید چیکار کنم حالت عادی اره اما موقع انتخاب و تصمیم نهحس این که چیزی سر جاش نیس سخته......فکر میکنم چراااااا به خواستگارم میگم تهران نهمگه نه اینکه تهران برای تو شهر ازمندیانه شهر  رنگارنگی که همه چی داره اما طبق معمول نمیدوم دقیقا نمیتونم از دایره امنم بیام بیرون یا نه حاصل فکر منطقیهچی داره این شهر بجز طبیعتو اب و هوا؟میترسم از تنهایی میترسم از وقت نیاز که هر دختری به خانوادش دارهاما بیشتر میترسم از اینکه فکر کنم اونجا چیز بهتریه اما اونی که باید باشه نباشهکار خونه زندگی شوهراما اگه برم ببینم فقط دودو شلوغیه؟؟..........گاهی حس محدودیت میکنم خیلی .....میخوام برم نمایشگاه کتاب تهران مادر مخالفه اما میرم میخام ببینم اونجارو بگردم همم از خونه دور شم حتی برای چن روز دوریو تجربه کنم...... شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

پناه میبرم به فضای مجازی

موقع تنهایی

درد

ترس

حاصل خودم حاصل دیگران

.....

همین

مراقبت گلدون اطلسی باش یه وقتایی منتظر کسی باش کسی که چشماش یه کمی روشنه شاید یه قدریم شبیه منه

شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 110 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

اگه قرار باشه اونایی که نمیفهمنت اونایی ک حالتو بد میکنن 

حسادت میکنن شعور ندارن غصه دارت میکنن یا حتی هیچی تاثیر تدارن تو زندگیت حذف کنی خط بزنی

دیگه کسی برات نمونه چیکار میکنی

هیچ کس

هیچ کس

........

من تنهایی بی مشاوره بی کس

خودم وخودم میتونم ؟ چطوری میشع؟

شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 104 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

 

[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...] شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

اتفاقا جدیدا فهمیدم   ادم شناسیم خیلیم خوبه

خدایا رحم کن که با اعتماد به نفس زندگی کنم و بتونم تصمیم درستی بگیرم

...............

بیشترین حس این روزام دلتنگی و نا امیدیه

نباید این همه خشم و نفرت  باشه

نه باید فرار باشه نه باید حتی بخشش بی مورد باشه

خسته شدم از تلمبار شدن حرفا و رفتارا تو دلم

///////

دلم نمیخواد منفی بنویسم

متاسفم

شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

اینستا یه جمله ای دیدم نوشته بودهرروز کاریو کنین که کسی قادر به انجامش نیس وبعد 1هفته غیر معمول ممیشین بعد 1سال شگفت انگیز.....شاید همین اتفاقات معمولی بتونه از ادم غیرمعمول بسازهوقتی روزات با یه سردرد یهویی داغون میشه وقتی اوج عصابیتته بتونی کم ترین تلفات رو بدی اونهمه گریه نکنی اونهمه حرص نخوری نزاری زیاد بشکنه دلتشاید همین قهرمانت کنهتموم...... شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 90 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

برا عید باید یه لباس بگیرم ک حجابش مث مانتو باشه و کامل اما یه رنگ خیلی شاد و طراحی متفاوت حالا ببینم چی پیدا میکنم یه شال و یه شلوار رنگ روشنم روش 

و بقیه هرچی که بشه بخرم

امروز یه بلوز اسپرت گرفتم خیلی شیک و دلچسب

.......یه گشتی تو پاساژ زدیم امروز خوب بود

شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

انگار از این بدیا نمک نشناسیا همه جا هساگه نبود شعرا و اهنگا چطوری ساخته میشدنحتمن یکی همه چیو با قلبش حس کردهتماماماها همه مون زخم میخوریم ناراحت میشیم از حرفای هممعلوم نیس وقتی همه مون ناراحتیمپس ادمام بدای قصه کیه؟....کاش هیشوخت کسیو نا را حت نکنیمیه کم که حواسمون جمع باشه همه جی حل میشع........فردا دانشکاه شروع میشه 2تا کلاس دارمدانشگاه برنامه هس احتمالا کلاسا لغو شه.......زل زدم به ستاره رو ب روم چشمک میزنه برام شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

چرا ماها یاد گرفتیم همیشه همه چیو با چیزای بد مقایسه کنیم؟از این نظر میگمامثلا وقتی خونه و ماشین یاحتی لباسایی که دوس داریو ندارییکی بیاد بگه عه خوشی زده زیر دلت فلانی از گرسنگی میمیره یا همه اجاره خونه میدنیا اونقدرام وضعت بد نیس که چی اخه هر ادمی تو یه سطحیه کم زیاد متوسط از لحاظ مدرک و شعور و پول وموقعیت اجتماعیکه چی چپ راس بهرکی هرچی دارن میگن خوشبخت شاید کسی به دراومد 10 میلیون بگه متوسط همه ارزوشم این باشه ک ب بیشتر ترهاش برسه یکی ام سقف ارزوش 2 میلیونیه مثال کوچولو و سطحی بودهمه چی ناشکری نیسگاهی فقط ادم غر غرو میشع بخاطر دنیایی ک بهردلیلی نمیتونه تو دستش داشته باشهپ ن :مثالم مادی بود اما این حالت شامل همه چی هس شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 103 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

ارزوهامو گم کردم یا از دست دادم نمیدونمنا امید هستم یا خسته نمیدونمنگا به هر روز دسر درس کردنم نکن نگا به خرید فکر کردنم نکنبمن باه میمونم توخونهبین همین چار دیواری ک این روزا از تک تک وسایلش خسته ام...........پ ن :حالت تهوع دارم نسبت به ادما و دنیایه عصبانیت بی مقدار شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 103 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21

کلا کلاسام برنامه اشون جوری شده که 3شنبه 4 شنبه کلا دانشگاه باشمامروز رفتم عمومیا و ورزشو نکا کردم دیدم ورزش یه ربع با زبان کنتاکت داره تازه افتاده سه شنبه ظهر که کلا قبل و بعدشم کلاس دارماینم شانسم اخه کی قبل و بعد کلاس ورزش میره کلاس خیلی سخت میشهتازه از همه بدتر استاد ورزشه یه خانومیه ک دبیرستان براوورزشون میومد 3 سال باهاش درس داشتم یه عقده ای به تمام معنا و شدیدا سخت گیر چه روزایی بود ک با وجود شکم درد بازی کردم سرگروه بودم کارمم بیشتر بودتازه بلحاظ روحی بهش حساسیت دارم میبینمش حالم بد میشه.....پ ن :شاید برم حذف کنمشاید 3شنبه براجلسه اول برم بعد حذف کنمبلطف زوج فرد کردن دانشگاه اگه حذف کنم میشم 15واحد شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 109 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 0:21